تلفنی یک ساعت و نیم حرف زدیم 

من اشکهام بند نمیومد و 

و ...

و ...

دوباره قرار گذاشتیم که یک شانس دیگه بدیم به خودمون



باید همه ی سعیم رو برای برقراری خوشی بکنم

من می تونم باید بتونم این بار باید بتونم سربلند بیام بیرون


خدایا تو کمکمون کن ازت می خوام اینو از ته دل


من عشق این خونه رو دارم

باغچه رو تنگ غروب آب دادم

روز گرمی بود ولی الان شب خنکی شده

نسیم خوبی میاد

عطر درختها رو میاره

خونه دلبازه و دنج از اینجا تا آخر دنیا آرامش داره

خونه ی عزیزم دوستت دارم خیلی دوستت دارم 

شادی های بعدی رو می خوام توی تو جشن بگیرم عزیزم


خولیو داره می خونه

آرامش و شادی و زیبایی خونه رو چندین برابر می کنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد