صبح شده 

باد خنکی میاد 

خنکی ملس


عینک شنای اسپیدو

گفتم بهش من الف رو خیلی دوست دارم خیلی بی گناهه صورتش و اون گفت کاش ...

کوله پشتی کادو تولدم

اونجایی که دو تا دختر خارجیها اومدن و من سرم تو لپ تاپ بود خواهش کرد که برم پیششون

نگاهش تو فرودگاه بغض کرده بود و گفت من زنگ می زنم حالم خوب شد

پولی که تو حساب می ریخت

تلفنهایی که بعد از اینترویو می زد

اون شبهایی که بغلم کرد از روی دوست داشتن

اونجایی که من پشت میز نشسته بودم سرم رو به شکمش فشار دادم وقتی ایستاده بود

دست دادنش تو فرودگاه امام

در عالم یخ بستنش ...گرفتن دستم تو پرواز آخر به طور ناخودآگاه

هزینه هایی که تا امروز کرده برای تلفن

صبوری هایی که کرده در ادامه دادن 

تلفنهایی که هرگز بی جواب نموندن علیرغم این که می دونسته این تلفن خوب نیست


من قدرت کنترل عصبانیتهای بی جای خودم رو دارم 

من قدرت تغییر دادن رو دارم 

من روزی که به هدفم که همون خوشی دوباره ست رسیدم میام و اینجا جشن می گیرم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد